یادم میاید از چند سال قبل از ازدواج همیشه در محیط کار و تحصیل کسی متوجه نمی شد که من ازدواج نکرده ام.نمیدانستم چه چیز من باعث این فکر میشود.مگر قبل از ازدواج یا بعد از ان چه فرقی در رفتار یا ظاهر ایجاد میشود که گمان همه به ازدواج می افتاد.
یادم میاد یک بار از همکارم که این موضوع را به هم گفته بود پرسیدم و در جواب گفت : تو با بقیه فرق داری آن شیطنت های دخترانه و آن ناز و ادهای که همه دختران دارند، نداری.حتی وقتی در جمع دخترانمان بحث ازدواج می شد تو وارد آن نمی شدی ولی دیگران همه دنبال نگاهای پسرها ی می گشتند که بهشان میشد ولی تو این را اصلا در نظر نمی گرفتی و با آرامشی در رفتارت و منشی در گفتارت همه سد ها را می باستی.معصومیت های دخترانه ات را با حجاب در رفتار و گفتارت می پوشاندی نه مثل ما با ناز و ادا نمایان میکردی.
گفتم: برایم جالب است. چون من هیچگاه اینطور به رفتار خودم نگاه نکرده بودم همیشه اینگونه رفتار کردم.از جلب توجه و انگشت نما شدن بیزار بودم.ولی فکر میکردم چادر مشکی ام باعث این برداشت شده!
گفت: همه چادرت و هم رفتارت این را می رساند.
دیروز به همسرم گفتم که دیگران همیشه فکر میکردنند من ازدواج کرده ام .زود جواب داد آخه شما خیلی آرومی.خیلی آرامش داری.وقتی برای اولین بار دیدمت هم آرامشت بود که من را به دنبالت کشاند.
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.